دلم واسه چشمای تو

دلم واسه دستای تو

دلم واسه حرفای تو

میمیره



موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:شعر,عاشقانه,دل,چشم,دست,حرف,میمیره, | 22:33 | نویسنده : golesang199 |

 

دلم میخواد فقط یه بار دوباره حرف بزنم

فقط صداتو بشنوم هرچی بگی دم نزنم

دلم میخواد بهم بگی دلم واست تنگ شده بود

بگی که وقتی نبودم هیچی برات قشنگ نبود

دروغ بگو ولی هنوز هوامو داری  

هرچی که دوست داری بگو ، نگو دوسم نداری

 



موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:شعر,عاشقانه,دل,حرف,دوست دارم,, | 22:8 | نویسنده : golesang199 |

 

 پیش روت بودم اما تو

نخواستی ببینی هستی

خیانت کردی بازم

روکارات چشمامو بستم

اگه به روت نیاوردم

آخه دلم پیشت گیر بود

دل آشفته ی تنهام

تو چشمای تو درگیر بود



موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:شعر,عاشقانه,غمگین,خیانت,چشم ,تو,دل, | 21:41 | نویسنده : golesang199 |

 

رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
 
فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟
 
مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟
 
مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟
 
تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی
 
چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر
 
بی محبتی ها کردی
 
مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟
 
مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟
 
مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری
 
پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ، عشقی در دلت نبود ،
 
سهم من از با تو بودن همین بود!
 
باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای
 
دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ، نمیدانی که شبها
 
یک لحظه همخواب نداشتم
 
رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد
 
رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!
 
کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ،
 
کاش میگفتی از من متنفری و بعد مرا تنها میگذاشتی ، کاش میگفتی
 
عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی ! چرا بی خبر رفتی؟

 



موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:رفتی,خداحافظ,دل,عذاب,کاش,چرا, | 1:4 | نویسنده : golesang199 |

 


دلم گرفته تر از این نمیشود، چشمهایم خیستر از این نمیشود

تمام غمها و غصه ها در دل من جا گرفته ، میدانستم اشکهایم روزی تمام میشود

تو برای من عشق نمیشوی ، تو برایم آنچه که میخواستم نمیشوی

از همان اول هم نباید به تو دل میبستم ، میدانستم روزی تمام میشوی

تنهاتر از این نمیشوم ، یک عالمه آرزو در دلم انباشته شده ، تا ابد آرزو به دل میمانم

این تنها حسرت است که بر روی آرزوهایم نقش بسته ، نه دیگر عاشق نمیشوم

ستاره زندگی ام خاموش است ، یاد من در خاطرت فراموش است ،  

دیگر از این بدتر نمیشود!

تو چه کردی با سرنوشت من ، من که همیشه لبخند بر روی لبانم بود ،  

چه کردی با خنده های من

کاری کردی که همه را مثل تو ببینم ، هیچکس را وفادار نبینم !

حال من از این خرابتر نمیشود ، روزگار من از این بهتر نمیشود

این من هستم که تنها مانده ام در جاده های خالی زندگی ،

یک لحظه هم برنگشتی و ببینی من کجا جا مانده ام  در راه زندگی

این من هستم که عذاب میکشم و غم رهایم نمیکند ،

این تو هستی که بعد از رفتنت خاطره هایت آرامم نمیکند

چرا خاطره هایت را جا گذاشتی ، چرا اینگونه مرا تنها گذاشتی ،  

چرا بر روی قلبم پا گذاشتی !

حال من از این بدتر نمیشود... 

 

 



موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:دل,چشم,حسرت,عاشق,خاطره,تنها,قلب, | 1:29 | نویسنده : golesang199 |

 

برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم
تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود…
عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت
این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ، نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم
تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی…
همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ، به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام…
به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ، به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام
و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم….
به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ، به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است
بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است
در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام
خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار
تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ، تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم
نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ، بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم….
نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان ، تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم ، نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی… قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ، زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !



موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:شعر,عاشقانه,چشم,انتظار,زندگی,دل,قلب,عشق, | 15:11 | نویسنده : golesang199 |

 




چیه ؟ چرا دلت گرفته ؟


او هم آدم است . . .


اگر دوستت دارم هایت را نشنیده گرفت . . .


غصه نخور . .


اگر رفت ، گریه نکن. . .


یک روز چشمای یک نفر عاشقش میکند . . .


یک روز معنی کم محلی را میفهمد . . .


یک روز شکستن را درک میکند . . .


آن روز میفهمد آه هایی که کشیدی از ته قلبت بوده . . .


میفهمد شکستن یک آدم تاوان سنگینی دارد . . .



موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : شنبه 11 خرداد 1392برچسب:شعرعاشقانه, شعرغمگین,دل,غصه,گریه,شکستن,تاوان, | 16:56 | نویسنده : golesang199 |